ن : شیوا جووووون
ت : پنج شنبه 5 مرداد 1391
ز : 2:15 PM |
+
میگی بازم کنار هم دیگه واژه بچین، راجب چی؟
باشه بشین
چشاتو باز کن
یه لحظه مال من باش، یه لحظه بیا توی حس و حال من باش
پس میکروفونو به دست من تو بده بگم از این زمونه و از دلی که
تکه تکه است
هر آهنگ منم مساوی ذکر یک درد، جز اینم ندارم یه فکر بهتر
از جومونگی بگم که شده سمبل رشادت، ایران براش شده مثل
صندوق تجارت
پس هنرمند وطن الان کجاست؟؟؟ نیست اون تو زیرزمین میخونه
چونکه مجاز نیست
از چی بگم برات انتظار داری چه چیزی از جیب من دراد به جز
کاغذ سفید پاره خب آره رفیق حرف توشه ولی با خودکار سفید
تو هم مثل منی تو هم کم درد نداری، درد اصلیت اینه که تو هم
درد نداری
من کسی نیستم که با این زخم ها دردم بگیره
ولی این اشک هارو کی میخواد گردن بگیره؟؟
نظرات شما عزیزان: